-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1384 13:04
هر چی آرزویه خوبه مال تو هر چی که خاطره داری مال من اون روزای عاشقونه مال تو این شبای بی قراری مال من منم و حسرت با تو یکی شدن تویی وبدون من رها شدن آخره غربت دنیاست مگه نه اول دو راهی آشنا شدن تو نگاه آخره تو آسمون خونه نشین بود دلتو شکسته بودن همه قصه همین بود میتونستم با تو باشم مثه سایه مثله رویا اما بیدارم و حالا...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1384 22:03
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1384 21:56
چه دشوار است بی عشق تو عاشق ماندن ولی من عشق تو و وجود سرشار از محبت تو را در دل نهان خواهم کرد تا روزی که گرمی عشق تو مرا مبدل به خاکستر کند... گرمای وجودت سردی نگاهم را خنثی می کند بارانی دلم را اما چگونه آفتابی می کنی........ ای خدای من تو رو قسم : نیاور آن زمان که او به عشق تازه رو کند نیاور ای خدا که او به خون من...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1384 23:56
ای کاش گل بودی و من از باغها میچیدمت یا که طلوعی بودی و از پنجره میدیدمت ای کاش چشمانت ضریحی داشت چون رنگین کمان هر وقت باران می گرفت از دور می بوسیدمت باز در چهرة خاموش خیال خنده زد چشم گناه آموزت باز من ماندم و در غربت دل حسرت بوسة هستی سوزت باز من ماندم و یک مشت هوس باز من ماندم و یک مشت امید یاد آن پرتو سوزندة عشق...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1384 22:54
گشته ام بازیچه ی دستی که ناپیدا مرا از هوس تا ناکجا افتان و خیزان می برد گاه با مکرش مرا رسوای عالم می کند گاه با چاقوی عشقی قلب پاکم می درد گرچه از مستی تمام هستیم بر باد داد گاه در رویا مرا تا اوج خوشبختی برد فکر من تنها فقط فکر فرار از چنگ اوست مهره ای در تخته نردم تاس حکمم می دهد در قمار زندگی بازنده هستم ای دریغ...
-
می خواستم عزیز تو باشم خدا نخواست
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1384 16:54
می خواستم عزیز تو باشم خدا نخواست همراه و همگریز تو باشم خدا نخواست می خواستم که ماهی غمگین برکه ای در دست های لیز تو باشم خدا نخواست گفتم در این زمانه کج فهمِ کند ذهن مجنون چشم تیز تو باشم خدا نخواست می خواستم که مجلس ختمی برای این پائیز برگریز تو باشم خدا نخواست آه ای پری هر چه غزل گریه! خواستم بیت ترانهای ز تو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1384 04:08
می توان احســاس را زنجیر کرد عشق را با قلب خود تفسیر کرد می تـوان پیک دل بیگـــانه را قاصــد مهر و وفــا تعبیـر کرد ***** می توان در آسمـان پروانه دید یا اگـر باشــد به جز آبی نــدید می توان در پشت یک ابر سیاه چهــره ای از آفتـــابی را کشید ***** می توان تنهــایی شب را شناخت در دلـش تا آسمـان و عـرش تاخت می توان در...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1384 04:06
تمام هستی ام دلداره ای عشق دلم بی وصل او بیماره ای عشق از آن روزی که از کویم سفر کرد دلم در حسرت دیداره ای عشق تا ره نبری به شام تار دل من باور نکنی تاب و شرار دل من ای دوست بیا ببین صفایی دارد مهمـانی بی صبر و قرار دل من
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1384 03:57
اینم تقدیم به دوستان گلم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1384 02:19
بر سنگ قبر من بنویسید خسته بود اهل زمین نبود نمازش شکسته بود بر سنگ قبر من بنویسید شیشه بود تنها از این نظر که سراپا شکسته بود بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود چشمان او که دائماً از اشک شسته بود بر سنگ قبر من بنویسید این درخت عمری برای هر و تبر تیشه دسته بود بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر پشت دری که باز نمی شد نشسته بود
-
عشق
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1384 23:47
چشم انتظار من باش تنها تو یار من باش ای آخرین امیدمای نازنین ترین یار چشم انتظار من باشمن زنده ام به یادت ای مهربون عاشق تنها به شوق دیدار عاشق تر از همیشه ماندی در انتظارم چون سایه لحظه لحظه تو بودی در کنارم نامی دگر به جز تو با قلبم آشنا نیست یه لحظه خاطراتت از خاطرم جدا نیست چشم انتظار من باش تنها تو یار من باش ای...