بی تو
 
 بی تو نه امور این جهان لنگ شده

 نه بین زمین و آسمان جنگ شده

 نه کوه شده آب و نه دریا شده خشک

 اما دل من، برای تو تنگ شده




هیچوقت از جاده خوشم نیومده ... 

    میترسم از خدافظی .. 

    دلم میگیره از رفتن و فاصله .. 

    نیازم به رفتنه .. شاید کم ولی باید برم ! ذهنم آشفته ست .

   چـــــــــــــــــــــــــــقدر دلــــــــــــــــــــــــــــــم گرفتـــــــــــــــه!!!

    



قسم خوردم  به روز و به شب و ماه

که در هرجای دنیا پا نهادم

فقط یادت بود فانوس راهم

فقط یادت بود مقصد و جایم

ندانستم که

******

تو در عشق و مستی

جفاکار و ذلیل و خود پرستی

ندانستم که در هر یاد و هر نام

ریاکاری و دور از رب پرستی

رسیدم مقصد و دیدم که آن وقت

به دامان کس دیگر نشستی .  

******




چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو؟

گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس خواهد گفت.

آن زمان که خبر مرگ مرا می شنوی،

روی خندان تو را کاشکی می دیدم.

شانه بالا زدنت را بی قید،

             و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد،

وتکان دادن سر را که عجب،عاقبت مرد؟

افسوس، کاشکی می دیدم...